کیستم من؟ ای که در هر روز و شب
می کنی از حق ظهورم را طلب
کیستم من؟ لاف عشقم می زنی
نام من بر لوح قلبت می زنی
کیستم من؟ ساعتی با من خوشی
ساعتی با نفس اهریمن خوشی
کیستم من؟ ای به حقم ناشناس
با تو هستم ای همیشه نا سپاس
بارها در غصه ام انداختی
بارها دیدی مرا نشناختی
بارها دیدم تو را کردم سلام
تو جوابم را ندادی یک کلام
بارها دیدم که در هر انجمن
مست ابیات منی غافل زمن
بارها دیدم گنه کاری تو
گریه کردم بر تبه کاری تو
بارها با هر گناه و هر بدی
آمدی سیلی به روی من زدی
بس کنم من دیگر این گفت و شنود
عقده بود و در گلویم مانده بود
هر چه بود ایام آن دوران گذشت
هرچه کردی هر چه بودی آن گذشت
حالیا از نو عمل آغاز کن
باب عشق دیگری را باز کن
نیستی تنها تو در فکر فرج
روز و شب باشد مرا ذکر فرج